اومدم یه پست بذارم که پسرا آتیش بگیرن
خوب شروع میکنیم: داستان کوتاه و مفید یه روز یه زن و مرد ماشینشون تصادف ناجوری میکنه و هر دو ماشینبه شدت داغون میشه، ولی هر دو نفر سالم میمونن. – بله، چطور مگه؟ سالم هستیم! ملاقات کنیم و آشنا بشیم! مشروب کاملاً سالمه! این یعنی باید این آشنایی رو جشن بگیریم! مرد هم بطری رو تا نصف سر میکشه و برمیگردونه به زن. با تعجب میگه: 
کی میتونه از پسرا در حد ساواک حرف بکشه؟؟دختراکی میتونه تو بدترین شرایط مچ پسرا رو بگیره؟؟دختراکی میتونه پسرا رو جوون مرگ کنه؟؟دختراکی میتونه موهای پسرا رو بکشه؟؟دختراکی میتونه پسرا رو سر قرار بکاره؟؟دختراکی میتونه پسرا رو سرکار بذاره؟؟دخترا کی میتونه پسرارو ذلیل کنه؟؟دختراکی میتونه پسرا رو خر کنه؟؟دخترا
و- ببین چیکار کردی خانم! ماشینم داغون شده!
– آه چه جالب، شما یه مرد هستید!
مرد با تعجب میگه:
– چقدر عجیب! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملاً
– منظورتون چیه؟
– این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینجوری با هم
مرد با هیجان زیادی میگه:
– اوه بله، کاملاً موافقم! این حتماً نشونه خوبیه!
زن دوباره نگاهی به ماشین میکنه و میگه:
– یه معجزه دیگه! ماشین من کاملاً داغون شده ولی این بطری
– بله بله، حتماً همینطوره! کاملاً موافقم!
زن در بطری رو باز میکنه و به طرف مرد تعارف میکنه،
ولی زن در بطری رو میبنده و دوباره برمیگردونه به مرد! مرد
– مگه شما نمینوشین؟
زن با شیطنت خاصی میگه:
– نه عزیزم، فکر کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!!
نظرات شما عزیزان: